آیا خوشرویی با همه افراد لازم است؟ حکم خوشرویی در روایات

با توجه به روایات و کلمات اهل بیت علیهم السلام، آشکار می شود که خوشرویی از لحاظ اخلاقی لازم و ضروری است و نتیجه هایی همچون بهشت را در پی دارد. این حکم از قول، فعل و تقریر امام اثبات می گردد که شواهد آن در نوشته های: پیشنیاز خوشرویی، نشانه های خوشرویی و آثار خوشرویی بیان گردید. قول امام همچون کلمات رسول خدا و امیرالمؤمنین علیهما السلام بر لزوم مزین شدن به این فضیلت، فعل امام همچون مواجهه امام باقر و یا امام حسن مجتبی علیهما السلام با فرد هتاک، و تقریر نیز مانند بازخورد و پاسخ رسول خدا صلی الله علیه و آله، نسبت به رفتار عائشه با افراد یهودی است.

جهت دیگر لزوم این فضیلت همانطور که بیان شد، آن است که سبب مزین شدن به بسیاری از فضیلت های لازم و ضروری، و دور شدن از بسیاری از رذیلت ها است.

از جهت دیگر، رتبه فرد مقابل در جامعه، از لحاظ سنی، مقام و… نیز تفاوتی در لزوم این فضیلت ندارد و شاهد آن سلام و برخورد رسول خدا صلی الله علیه و آله با کودکان است.

اما این لزوم خوشرویی استثنائاتی نیز دارد. برای کامل شدن بحث، شاید بتوان مخاطب انسان را چند دسته تقسیم نمود و باتوجه به رفتار و سیره اهل بیت علیهم السلام با این مخاطبان، حکم خوشرویی را اینچنین بیان نمود:

گروه اول: مؤمنین

لزوم خوشرویی و خوش برخوردی با این دسته از افراد قدر متیقن بوده و شکی در آن نیست و روایات بسیاری در آن وارد شده است.

گروه دوم: مؤمنین خطاکار(کبیره)

دسته ای از افراد هستند که مؤمن بوده ولی ممکن از در رابطه یک یا چند گناه، لغزش داشته باشند و البته از گناه خود شرمنده بوده و آن را عیان نکند. حکم اولیه رفتار با این دسته نیز، خوشرویی است و بااستفاده از خوشرویی باید تلاش به هدایت ایشان موردنظر باشد.

برای نمونه به برخورد امام صادق علیه السلام با شُقران، می توان اشاره نمود:

«خَرَجَ الْعَطَاءُ أَيَّامَ أَبِي جَعْفَرٍ وَ مَا لِي شَفِيعٌ فَبَقِيتُ عَلَى الْبَابِ مُتَحَيِّراً وَ إِذَا أَنَا بِجَعْفَرٍ الصَّادِقِ ع فَقُمْتُ إِلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ أَنَا مَوْلَاكَ الشُّقْرَانُ فَرَحَّبَ بِي وَ ذَكَرْتُ لَهُ حَاجَتِي فَنَزَلَ وَ دَخَلَ وَ خَرَجَ وَ أَعْطَانِي مِنْ كُمِّهِ فَصَبَّهُ فِي كُمِّي ثُمَّ قَالَ يَا شُقْرَانُ إِنَّ الْحَسَنَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ لِمَكَانِكَ مِنَّا وَ إِنَّ الْقَبِيحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَحُ وَعَظَهُ عَلَى جِهَةِ التَّعْرِيضِ لِأَنَّهُ كَانَ يَشْرَبُ.[1]»

شقرانى آزادشده‏ ى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم گفت: موقع تقسيم بيت المال شد در زمان منصور كسى نداشتم كه برايم واسطه شود همان طور در خانه منصور متحير بودم ناگاه چشمم به حضرت صادق عليه السّلام افتاد از جاى حركت كرده گفتم: فدايت شوم من غلام شما خانواده شقران هستم. خيلى به من احترام نمود حاجت خود را عرض كردم پياده شد و داخل گرديد پس از مختصر زمانى بيرون آمد از داخل آستين خود مقدارى پول در آستين من ريخت. فرمود: شقران! كار خوب از همه مردم خوب است ولى از تو بهتر است و كار زشت از همه كس زشت است ولى از تو زشت‏تر است امام عليه السّلام با كنايه او را موعظه كرد چون شرب خمر مينمود.

البته ممکن از در برخی شرایط، بی توجهی و ترش رویی مختصر و مدیریت شده، با هدف هدایت و جدا کردن مخاطب از گناه(امر به معروف و نهی از منکر)، نیکو باشد. نمونه این روش نیز در سیره اهل بیت علیهم السلام دیده می شود؛ گروهی در زمان ولایتعهدی امام رضا علیه السلام به طوس آمده و نزد امام رفتند و خود را شیعه امیرالمؤمنین علیه السلام معرفی کردند، امام علیه السلام اذن ورود نداده و این رفت و برگشت های به نزد امام و عدم اجازه حضرت، دو ماه به طول انجامید. بعد از دو ماه تلاش، به درب خانه آمده و علت را جویا شدند و امام اذن ورود دادند؛ بعد از ورود به خانه امام پاسخ سلام ایشان را نداده و اذن جلوس هم ندادند! بعد از آنکه علت را جویا شدند، امام فرمود:

«لِدَعْوَاكُمْ أَنَّكُمْ شِيعَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَيْحَكُمْ إِنَّ شِيعَتَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ الَّذِينَ لَمْ يُخَالِفُوا شَيْئاً مِنْ أَوَامِرِه‏.»

[اذن ندادم] برای ادعای شما که شیعه امیرالمؤمنین هستید! وای بر شما! همانا شیعه حسن و حسین و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و محمد ابن ابی بکر کسانی هستند که چیزی از دستوات امیرالمؤمنین را مخافت نکنند…

سپس امام فرمود شما خود را محب ما بخواند نه شیعه ما خاندان. بعد از این رفتار، این محبین پوزش خواسته و هنگامی که این هدف امام محقق شد، با خوشرویی با ایشان برخورد کرده و ایشان در آغوش گرفت.[2]

گروه سوم: اهل گناه و معاصی

تفاوت این گروه با گروه قبل را شاید بتوان اینچنین گفت که گنهکار در دسته قبل گناه خود را عیان نمی کند و سعی در پرهیز از آن دارد و حداقل از آن شرمنده است، اما در این گروه، چه بسا فرد به گناه خود اعتراف  داشته باشد و پرهیزی از آن نداشته باشد. این گروهند که امیرالمؤمنین علیه السلام در رابطه برخورد با ایشان فرمود:

«أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْ نَلْقَى أَهْلَ الْمَعَاصِي بِوُجُوهٍ مُكْفَهِرَّة.[3]»

پیامبر ما را امر نمود تا اهل گناه را با صورت های درهم کشیده ملاقات کنیم.

مراد از اهل معاصی کسی نیست که محبت به اهل بیت علیهم السلام داشته و سعی بر انجام گناه دارد، بلکه آن است که آنقدر گناه کرده که اهل آن شناخته شده است و این از لسان روایات در استعمال واژه اهل المعاصی دریافت می گردد.

گروه چهارم: کافر و مخالف

گروه دیگر کفار و مخالفانی هستند که فعلا خطری برای اسلام نداشته و تنها دینشان متفاوت است و چه بسا بی احترامی هایی نیز کرده، اما خطری برای اسلام ندارند. در ملاقات با این گروه نیز مؤمن مأمور به خوش برخوردی است و شواهد آن در سیره اهل بیت علیهم السلام بسیار زیاد است همانند حکایت ملاقات پیامبر صلی الله علیه و آله با یهودیان، ملاقات امام حسن مجتبی علیه السلام با مرد شامی، ملاقات امام صادق علیه السلام با شقران، ملاقات امام باقر علیه السلام با مسیحی و… که بیان شد. چرا که خوش برخوردی با ایشان، باعث جلب محبت و در نتیجه جذب به اسلام که از اصول اهداف بوده، می گردد.

گروه پنجم: کافر یا مخالف حربی

اما اگر این گروه مخالفان و کفار از دایره بی دینی، به دایره جنگ کشیده شوند، اسلام دستور خوشرویی را برداشته و حکم به جهاد کرده است و چه بسا این جهاد با تکبر و صورتی در هم کشیده باشد.

برای نمونه هنگامی که ابودجانه برای جنگ با کفار با حالت غرور و تکبر حرکت کرد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

«إِنَّهَا لَمِشْيَةٌ يُبْغِضُهَا اللَّهُ إِلَّا فِي هَذَا الْمَوْضِع‏.[4]»

این راه رفتنی است که خداوند آن را بغض دارد مگر در این جا.

هدف هدایت است!

البته لازم به توجه است، در همان دو موردی که حکم به عدم لزوم خوشرویی بیان گردید، اگر اطمینان گردد که فرد مخاطب با خوشرویی هدایت به راه راست می شود، باید اینچنین نمود؛ زیرا جنگ و عبوس بودن، حکم ثانوی است. امیرالمؤمنین علیه السلام، در جنگ صفین، هنگامی که سب شامیان از دهان اصحاب به گوش حضرت رسید فرمود:

«إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ.[5]»

من ناخشنودم که شما (به شامیان) دشنام دهیم ولی اگر شما و ليكن اگر كردار آنها را بيان كرده حالشان را ياد آورى نمائيد در گفتار (از دشنام دادن) بهتر و در مقام عذر (براى كسيكه اعتراض نمايد كه چرا با آنها جنگيده زد و خورد مى‏نماييد) بليغتر و رساتر است، و بهتر آنست كه بجاى دشنام دادن بآنان بگوئيد: پروردگارا خون ما و خون ایشان [شامیان] را حفظ فرما و میان ما و ایشان را اصلاح فرما، و ایشان را از گمراهی‌شان هدایت کن تا کسی که حق را نمی‌داند آن را بشناسد.

بنابراین هرچند که عدم خوش برخوردی با کفار جایز است، اما باز هم اگر بتوان با مدارا ایشان را هدایت نمود، خوش رویی مقدم است.


[1] مناقب آل ابی طالب، ج4، ص236

[2] الاحتجاج طبرسی، ج2، ص441

[3] الکافی، ج5، ص59

[4] الاختصاص، ص149

[5] نهج البلاغه، خ207

دیدگاهتان را بنویسید

با این کار از حساب خود خارج خواهید شد!

[dm-logout]

خطا: ویژه کاربران!

این قابلیت ویژه کاربران فانوس می باشد. برای استفاده، از طریق دکمه زیر در فانوس ثبت نام یا وارد شود. پس از آن استفاده از این قابلیت ممکن خواهد شد.