«امام را صدا کن»، انیمیشنی است که با دو شخصیت نرگس و امیرعلی که خواهر و برادر هستند و مادر این دو شروع می شود و عمو حبیب که یک شخصیت بحرینی است به ایران می آید. عمو حبیب از اوضاع آشفته شیعیان بحرین می گوید و داستانی را از بحرین در پاسخ سؤال نرگس و امیرعلی که چرا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نمی کند تعریف می کند که پادشاهی ناصبی بود که شیعیان را اذیت می کرد و وزیری داشت که از خود پادشاه بدجنس تر بود و روزی نقشه ای کشید تا دوباره شیعیان را اذیت کند و اناری برای پادشاه آورد که روی آن لا اله الا الله و خلفای سه گانه و سپس امیرالمؤمنین(علیه السلام) نوشته شده بود و این را دلیل بر حقانیت خود و بطلان شیعه می دانست.

پادشاه سران شیعه را احضار می کند که طبق نظر وزیر با نداشتن جواب، آنها را کشته و زنان و اموالشان را مصادره کند. شیعیان نیز سه روز از پادشاه مهلت می خواهند و در این سه روز از میان بهترین افراد شیعه، سه نفر را انتخاب کرده تا در هر سه شب فردی به بیابان رفته و از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کمک بخواهد.

در دو شب اول پاسخی نمی گیرند و در شب سوم، محمد بن عیسی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ملاقات می کند و پاسخ سؤال را اینگونه می یابد که در خانه وزیر قالبی است که درون آن این حروف حک شده و در زمان نارس بودن انار، وزیر آن را داخل قالب قرار داده تا این حروف حک شود و الآن هم آن انار خراب و داخل آن هیچ و پوچ است.

فردای آن روز سران شیعه برای پاسخ به نزد پادشاه رفته و درخواست ورود به خانه وزیر را کرده و در درون خانه وزیر، محمد بن عیسی قالب را نشان پادشاه می دهد و انار را هم شکسته و پوچی آن را به رخ می کشد.

پس از آن، پادشاه دستور دستگیری وزیر را داده و از محمد بن عیسی درباره روش یافتن پاسخ پرس و جو می کند و سپس به شیعیان می پیوندد.

در پایان فیلم، عمو حبیب این نکته را گوشزد می کند که آمدن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید به درخواست ما باشد و ما تا ظهور ایشان را درخواست نکنیم، ایشان نمی آید.

«پسر مهزیار»، انیمیشنی است که در رابطه ملاقات ابن مهزیار اهوازی با حضرت عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

این انیمیشن با مادربزرگ و دو نوه و پدر شروع شده و مادربزرگ داستان ابن مهزیار را تعریف می کند. ابن مهزیار که در غیبت صغری زندگی میکرده است، به علت دوری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) بسیار ناراحت بوده و همیشه در حال مناجات و التماس دیدار بوده و هر سال برای دیدن حضرت موعود (عجل الله تعالی فرجه) به حج مشرف میشده است ولی امسال به علت ناامیدی از حج منصرف می شود. ابن مهزیار در خواب می بیند که به او دستور داده می شود تا به حج مشرف شود و پس از مشرف شدن به حج و ملاقات با فرستاده امام، توفیق زیارت حضرت را می یابد.

پس از ملاقات با امام، امام از شیعیان شکایت می کند که چرا دست مستمندان را نمی گیرند و…

«میزبان خورشید»، حکایتی از بی بی شطیطه که معلم مکتب خانه قرآن محله است.

در نیشابور، مردم که بعد از شهادت امام صادق (علیه السلام) نمی دانشتند وصی بر حق ایشان کیست، تصمیم گرفتند تا علاوه بر وجوهات و هدایا، نامه ای از مسائل شرعی را به ابوجعفر بدهند تا به نزد امام ببرد و اگر امام بدون باز کردن نامه، پاسخ را در آن نوشته بود، نشانه امامت اوست.

در این میان، بی بی شتیته که متوجه سفر ابوجعفر به مدینه برای یافتن امام هفتم می شود، یک درهم و یک پارچه کهنه به عنوان وجوهات برای ابوجعفر می برد تا آن را به نزد امام هفتم ببرد.

ابوجعفر به مدینه سفر کرده و به خانه امام صادق (علیه السلام) رفته و امام بدون آنکه ابوجعفر چیزی بگوید، نامه ای که حاوی پاسخ ها بود را به ابوجعفر داده و از بین تمام هدایا، تنها فرستاده شتیته را خواسته و مقداری پول و کفن به ابوجعفر داده تا آن را به شتیته بدهد و به ابوجعفر می گوید که به شتیته بگو پس از 15 روز از دنیا خواهی رفت و من بر تو نماز خواهم خواند.

این انیمیشن، داستان دیگری را نیز در خلال فیلم به تصویر می کشد که امام بعد از ورود به خراسان، شتر خود را رها کرده تا به خانه ای رود که این شتر بر درب آن می خوابد و شتر به درب خانه پیرمردی از دوست داران حضرت می خوابد.