شرح حکمت ۴ نهج البلاغه «نکوهش عجز، توصیه به صبر، زهد، ورع و رضا»

متن حدیث

اَلْعَجْزُ آفَةٌ وَ اَلصَّبْرُ شُجَاعَةٌ وَ اَلزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ اَلْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ اَلْقَرِينُ اَلرِّضَى.

ترجمه حدیث

ناتوانی، آفت است؛ و صبر، شجاعت است؛ و زهد، ثروت است؛ و ورع، سپر است؛ و رضایت[از خداوند]، همنشین خوبی است.

نکات و توضیحات

العجز آفة:

ناتوانی ممکن است دو دو بعد انسان تصور شود:

  1. بعد جسمانی و دنیوی: ممکن است مقصود است انسان عاجز کسی باشد که در امور دنیوی خود که شامل توانمندی های بدنی، اقتصادی و مالی و… است، ناتوان و عاجز است.
  2. بعد فکری و معنوی: چه بسا مقصود آنکه باشد که فکرش ناتوان است و قدرت تفکر عمیق را ندارد و یا مثلا بر هوای نفس خود مسلط نبوده و قدرت کنترل خود را ندارد و به نحوی عاجز است.

البته دو بعد فوق ممکن است همپوشانی هایی داشته و هر دو در انسان وجود داشته باشد و به هر حال منظور کسی است که در زمینه ای توانایی و قدرت مورد نیاز را ندارد.

این ناتوانی آفت برای انسان است و نکته قابل توجه اینجاست که امام علیه السلام عبارت آفت را به کار برد نه عبارات دیگری مانند مانع و… .

چه بسا منظور این باشد که انسان تلاش های فراوانی انجام می دهد و به مدارجی می رسد و بعد از آنکه نزدیک به ثمره تلاش خود است، ناتوانی او، آفتی بر تلاش ها و زحماتش می شود. همانند باغبانی که نهایت تلاش و کوشش خود برای اثمار باغستان انجام می دهد، اما اگر توجه به آفت ها و رفع آن نداشته باشد، همه این تلاش ها فاسد می گردد. کما اینکه لغت دانان در توضیح آفت گفته اند: كلُّ‌ ما يُصيب شيئًا فيُفسده. و همانند سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام که فرمود: آفَةُ اَلْعِلْمِ اَلنِّسْيَان[1]؛ عالم، نهایت تلاش و کوشش خود را در مسیر علم کرده و تمامی ثمرات آن به واسطه فراموشی فاسد می گردد.

بنابراین آدمی باید همچون باغبان در کنار تلاش خود برای رشد و تعالی، به دنبال حذف آفات و عوامل فاسد شدن تلاش های خود نیز باشد.

الصبر شجاعة:

شجاعت به معنای مقاومت و مقابله با ترس است و آنکه در میدان نبرد شجاع خوانده می شود، در مقابل ترس درونی و اوهام خود مقاوم و شکست ناپذیر است. صبر نیز به معنای مقاومت در برابر سختی ها و مشقت هاست.

این دو مفهوم شمولیت بسیاری نسبت به یکدیگر دارد و لازم و ملزوم یکدیگر اند. آنکه در مقابل سختی ها مقاومت به خرج داده و تسلیم نمی شود، به نوعی شجاعت و جرئت در درون خود دارد.

صبر می تواند اقسامی داشته باشد کما اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام صبر را سه دسته می خواند و می فرماید: اَلصَّبْرُ عَلَى ثَلاَثَةِ أَوْجُهٍ فَصَبْرٌ عَلَى اَلْمُصِيبَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ اَلْمَعْصِيَةِ وَ صَبْرٌ عَلَى اَلطَّاعَةِ‌.

الزهد ثروة:

آنچه از زهد تعریف شده است، دوری از مال دنیا و استفاده نکردن از نعمت های دنیوی است اما معنای واقعی زهد اینچنین نیست؛ امام صادق علیه السلام فرمود: لَيْسَ اَلزُّهْدُ فِي اَلدُّنْيَا بِإِضَاعَةِ اَلْمَالِ وَ لاَ بِتَحْرِيمِ اَلْحَلاَلِ بَلِ اَلزُّهْدُ فِي اَلدُّنْيَا أَنْ لاَ تَكُونَ بِمَا فِي يَدِكَ أَوْثَقَ مِنْكَ بِمَا فِي يَدِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‌.[2]

زهد آن است که انسان به مال خود دلبسته نباشد، مال دنیا را دوست نداشته باشد و راه حل مشکلات خود را مال دنیا نبیند. زهد آن است که از بین رفتنِ اموال انسان، او را آشفته نکند. انسان زاهد نهایت استفاده و بهره را از دنیای خود می برد، خود و خانواده خود را از لذات دنیوی محروم نمی کند و تا آنجا که در توانش است و به اسراف نمی رسد، خود و خانواده خود را در رفاه قرار می دهد، اما در عین حال به این لذت ها و مال دنیا دل نبسته و خود را وابسته به آن نمی داند.

هدف از ثروت و سرمایه، بی نیازی انسان است. به آنکه ثروت زیادی دارد نیز غنی می گویند چرا که بی نیاز است. اما سؤال اینجاست که آیا آنان که ثروت زیاد دارند حقیقتا بی نیاز هستند؟ آیا ثروت ایشان، مایه آرامش و آسایش خاطرشان است؟!

حقیقت ثروت، مال دنیا و مادیات نیست و مال دنیا انسان را بی نیاز که نمی کند، بلکه وی را حریص تر می نماید. آنچه حقیقتا ثروت انسان بوده و مایه بی نیازی انسان است، زهد و عدم دلبستگی به دنیاست.

چه بسا فردی که اندوخته ای ندارد، اما زاهد است و هزاران افسوس بر مال نداشته خود نمی خورد و فقر، آرامش او را از بین نمی برد، و چه بسا انسانی که سرمایه بسیاری دارد اما همیشه حرص دنیا، آرامش او را ستانده است.

حال سؤال اینجاست که زهد ثروتی است که انسان را غنی می کند یا مال دنیا؟

الورع جنة:

ورع به معنای دوری جستن از شبهات و آنچه انسان به حرمت آن یقین ندارد می باشد. کما اینکه لغت دانان نوشته اند ابتعد من الاثم و كفّ عن الشبهات و المعاصي. در واقع ورع، مرتبه ای بالاتر از تقوا است؛ چرا که اقل مراتب تقوا انجام واجبات و ترک محرمات است و در واقع با رعایت کردن خط قرمز های دینی، انسان به مرتبه تقوا می رسد، اما انسانی که ورع دارد، حتی به خط قرمز ها نزدیک نمی گردد که مبادا در وادی محرمات گرفتار شود.

قرآن می فرماید لِبَاسُ التَّقوَی ذَلِکَ خَیرٌ و از تقوا به عنوان لباس یاد می کند. امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در اینجا چه زیبا از ورع به عنوان سپر تعبیر می کند. لباس، انسان را از گزند ها دور می دارد و آسیب ها را از انسان ها دفع می کند اما چه بسا گزندی که لباس نتواند مانعی برای آن باشد لکن سپر، به صورت قطعی انسان را از آسیب ها در امان می نهد.

بنابراین انسانی که بخواهد از آسیب های دنیوی و اخروی در امان باشد، باید سپری همانند ورع را بر علیه گزند ها علم کند تا از آن در امان بماند چنانچه امام صادق علیه السلام فرمودند: اِتَّقُوا اَللَّهَ وَ صُونُوا دِينَكُمْ بِالْوَرَعِ.[3]

نعم القرین الرضا:

همنشین و دوست خوب، در مشکلات انسان را دلداری و آرام می کند و درد و غم را دل انسان خارج می کند و انسان را به سوی ادامه مسیر حرکت می دهد.

امیرالمؤمنین رضایت از قضا و قدر الهی را شفیق و رفیق انسان می داند. چرا که آنکه به قضا و قدر الهی رضایت داشته باشد، با مواحه شدن با مشکلات و سختی ها، آنچه او را آرام می کند همین رضایت و تسلیم در برابر خواسته های خداست.

(صوت خوانش این حکمت)


[1] من لایحضره الفقیه، ج4، ص373

[2] معانی الأخبار، ص252

[3] الکافی، ج2، ص76

گفتگو

با این کار از حساب خود خارج خواهید شد!

خطا: ویژه کاربران!

این قابلیت ویژه کاربران فانوس می باشد. برای استفاده، از طریق دکمه زیر در فانوس ثبت نام یا وارد شود. پس از آن استفاده از این قابلیت ممکن خواهد شد.