تمنا

اطلاعات نغمه

با اجرای: مجموعه‌گروه‌های همخوانی «سلام»
به سرپرستی: سید هادی گرسویی
ارائه‌ای از: کانون هنر «قطره»

بازنشر از: فانوس

تمنا

در انتظار حضرت حجت

کپی لینک کوتاه
کپی شد
https://fanos.top/music/?p=6219 کپی شد

متن نغمه

چرا غیبت مولا کمی طول کشیده

چرا چشم من و تو رخ ماه ندیده

چرا گوش من و تو صدایش نشنیده

صدایی که همه حاکی از آن غربت مولاست

همه مدعی عاشقی و او تک و تنها

به ظاهر همه آماده آن صبح ظهوریم

همه جان به کف آماده آن وقت حضوریم

ولی ما خودمانیم چقدر از پسر فاطمه دوریم

چقدر در همه عمر رضای دل خود را به رضایش بفروشیم

عطایش به لقایش بفروشیم

زمان چه بی هدف و ناگزیر در گذر است

زمان بدون شما یک دروغ معتبر است

زمین دوباره اسیر خدایی بت هاست

دوباره دست هبل روی شانه تبر است

به دست سامریان خیل مردم جاهل

هنوز موسی عمران غریب و در سفر است

تو نیستی و جهان بی تو کودکی تنهاست

من آن یتیم که به فکر نوازش پدر است

سلام ای وجود خدا را نشانی

سلام ای که روزی رسان جهانی

دعا میکنم تا بیایی به زودی

به پایان رسد این جدایی به زودی

مژده صبح ظهور و زفرش می آید

مرد تنهای زمین از سفرش می آید

بر همه درد بشر جمعه موعود خدا

با همان سیصد و اندی نفرش می آید

سالیانی است که رزق همه آدم ها

از دل نافله های سحرش می آید

گاهی نسیم می شوی و زود میرسی

گاهی به شکل رایحه چون عود میرسی

گاهی برای اینکه دل سوی تو پر زند

از چشممان میایی و چون رود میرسی

روزی تو میرسی وعلی شاد می شود

بغض گلوی فاطمه آزاد می شود

آقا، مولا شبتان مهتابی

ارض تبریک آقا و کمی بی تابی

کوچه های منتظرن

دشت ها حوصله سبزه ندارند دگر

پس چرا دیر آرقا

این نفس ها به فدای نگاه پر مهر شما

اندکی تند قدم بر دارید

کشتی باورمان نوح ندارد بی تو

زندگی نیست دگر روح ندارد بی تو

ماه از غصه ترک خورد در آن دشت بلا

طفل معصوم کتک خورد در آن دشت بلا

علم افتاد و علمدار زمین خورد بیا

چهره مادرتان فاطمه چین خورد بیا

تمنا

تمنا

در انتظار حضرت حجت

اطلاعات نغمه

با اجرای: مجموعه‌گروه‌های همخوانی «سلام»
به سرپرستی: سید هادی گرسویی
ارائه‌ای از: کانون هنر «قطره»

بازنشر از: فانوس

متن نغمه

چرا غیبت مولا کمی طول کشیده

چرا چشم من و تو رخ ماه ندیده

چرا گوش من و تو صدایش نشنیده

صدایی که همه حاکی از آن غربت مولاست

همه مدعی عاشقی و او تک و تنها

به ظاهر همه آماده آن صبح ظهوریم

همه جان به کف آماده آن وقت حضوریم

ولی ما خودمانیم چقدر از پسر فاطمه دوریم

چقدر در همه عمر رضای دل خود را به رضایش بفروشیم

عطایش به لقایش بفروشیم

زمان چه بی هدف و ناگزیر در گذر است

زمان بدون شما یک دروغ معتبر است

زمین دوباره اسیر خدایی بت هاست

دوباره دست هبل روی شانه تبر است

به دست سامریان خیل مردم جاهل

هنوز موسی عمران غریب و در سفر است

تو نیستی و جهان بی تو کودکی تنهاست

من آن یتیم که به فکر نوازش پدر است

سلام ای وجود خدا را نشانی

سلام ای که روزی رسان جهانی

دعا میکنم تا بیایی به زودی

به پایان رسد این جدایی به زودی

مژده صبح ظهور و زفرش می آید

مرد تنهای زمین از سفرش می آید

بر همه درد بشر جمعه موعود خدا

با همان سیصد و اندی نفرش می آید

سالیانی است که رزق همه آدم ها

از دل نافله های سحرش می آید

گاهی نسیم می شوی و زود میرسی

گاهی به شکل رایحه چون عود میرسی

گاهی برای اینکه دل سوی تو پر زند

از چشممان میایی و چون رود میرسی

روزی تو میرسی وعلی شاد می شود

بغض گلوی فاطمه آزاد می شود

آقا، مولا شبتان مهتابی

ارض تبریک آقا و کمی بی تابی

کوچه های منتظرن

دشت ها حوصله سبزه ندارند دگر

پس چرا دیر آرقا

این نفس ها به فدای نگاه پر مهر شما

اندکی تند قدم بر دارید

کشتی باورمان نوح ندارد بی تو

زندگی نیست دگر روح ندارد بی تو

ماه از غصه ترک خورد در آن دشت بلا

طفل معصوم کتک خورد در آن دشت بلا

علم افتاد و علمدار زمین خورد بیا

چهره مادرتان فاطمه چین خورد بیا

کپی لینک کوتاه
کپی شد
https://ricman.ir/?p=6219 کپی شد

با این کار از حساب خود خارج خواهید شد!

خطا: ویژه کاربران!

این قابلیت ویژه کاربران فانوس می باشد. برای استفاده، از طریق دکمه زیر در فانوس ثبت نام یا وارد شود. پس از آن استفاده از این قابلیت ممکن خواهد شد.