شرح حکمت ۲ نهج البلاغه «سه عاملِ خوار شدن انسان»
متن حدیث
أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه.
ترجمه حدیث
آن كه طمع را شعار خود نمود نفسش را خوار ساخت و كسى كه سختى و بد حالى خود را فاش كرد راضى به پستى شد و آدمى كه زبانش را بر خود حاکم کرد نفسش را در نزدش خوار کرده است.
نکات و توضیحات
طمع:
طمع یعنی خواستن و میل به آنچه برای فرد شایسته نیست و ندارد و یا توان به دست آوردن آن را نداشته باشد.
أزری:
چرا که آنکه طمع داشته باشد و قناعت به آنچه خداوند به او عطا نموده نداشته باشد، چشم خود را به دست و اموال دیگران می دوزد و آنکه به اموال دیگران نگاه داشته باشد، خود را نیازمند آنان کرده و باید خود را در مقابل ایشان خوار سازد و به اینان تواضع کند تا به طمع خود پاسخ داده و مال زیاد کند و اینچنین طمع باعث خواری انسان در مقابل دیگران می گردد.
رضی بالذل:
چرا که آنکه سفره دل نزد هرکسی باز می کند و درد و رنج و فقر و مشقت خود را اظهار می کند، خود را در واقع خوار و ذلیل نموده است و در میان مردم به عنوان فردی ضعیف و حقیر و خوار تلقی می گردد.
کسی که درد و رنج خود را آشکار می کند، اگر در مقابل دشمن است که او را شاد و خوشحال نموده است و اگر در مقابل دوست است او را اولا ناراحت نموده و ثانیا اثری در رفع سختی و مشقت او ندارد.
ضره:
ضره ظاهرا به معنای مشکل و درد و رنج و سختی است اما برخی همانند آیت الله خویی رحمة الله آن را شکایت از خداوند به بندگان معنا کرده اند و آن را خلاف عبودیت دانسته اند که البته هر دو معنا می توانند همپوشانی داشته باشند.
أمر علیها لسانه:
یعنی کسی که زبان خود را فرمانروای عقل خود دانسته و برای عقل در مقابل زبان حاکمیت قائل نگردیده است. معنای این عبارت را می توان در کلامی دیگر از امیرالمؤمنین شناخت که فرمود: إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِهِ[1]؛ مؤمن ابتدا تفکر می کند و بعد سخن می گوید و تفکرش بر زبانش حاکم است اما آنکه مؤمن نباشد زبانش بر عقل او حاکم است و ابتدا سخن را بر زبان جاری کرده و سپس در آن تفکر می کند.
هانت علیه نفسه:
دو چیز را می توان در اینجا منظور دانست؛ اول آنکه خود را در دنیا خوار کرده است چرا که هرکس سخن بسیار بگوید خطای بیشتری خواهد داشت و به طور کل انسان پر حرف، در میان مردم ارزش کمتری در مقابل فرد با وقار و کم سخن دارد. در ضمن اینکه چه بسا انسان پر حرف، سخنی بگوید که سرنوشت آن نتایجی گردد که مایه پستی او شود(زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد).
دوم آنکه در آخرت و قیامت نیز هرکه در دنیا پرحرفی نموده باشد پست تر بوده و حسابرسی سخت تری خواهد داشت و باید تاوان بیشتری در مقابل سخنان بر زبان آورده خود بدهد.
[1] بحار، ج68، ص292