ساعتی که زمین میخوابد، آسمان بیدار میشود و بندگانِ خاص خدا، در تاریکیِ شب، چراغِ دل را روشن میکنند. ساعتی که غفلت، پرده بر چشمان جهان میکشد، اما چشمهای عاشقان، دور از هر آنچه آنها را مشغول می سازد، در تاریکی نیز جستجوگرِ نورِ محبوب است.
شب، پرده دارِ رازهایی است که روز هرگز برملا نمیکند. وقتی خورشید غروب میکند و جهان در هاله ای از سکوت فرو میرود، گویی زمین، نفسِ عمیقی میکشد تا از هیاهوی روز رها شود. در این نفسِ کشیدن، گروهی چشمهایشان را میبندند تا به خواب بروند، و گروهی چشمانشان را میگشایند تا ببینند آنچه را خوابندگان هرگز ندیدهاند.
خداوند شب را آفرید تا انسان در سایهٔ سکوتش، آرام گیرد.[1] آرامشی که نه فقط برای بدن، که برای جانِ تشنهٔ معنویت ضروری است. در قرآن میخوانیم:
وَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ؛[2]
همان کس که شب را آفرید تا در آن آرام گیرید. اما این آرامش، تنها برای استراحتِ تن نیست. شب، فرصتی است تا روح از قفسِ تعلقات دنیا رها شود و در حریمِ بیهمتای خداوند پرواز کند.
بندگانِ خالص، این ساعتِ مقدس را غنیمت میشمارند. وقتی همه در بسترِ غفلت آرمیدهاند، آنها برمیخیزند و در سکوتِ شب، با معشوقِ ازلی نجوا میکنند. گویی شب، پردهٔ ضخیمی است[3] که همهٔ دغدغه های روزانه را میپوشاند و تنها چیزی که میماند، آینهٔ دلی است که در آن، تصویرِ خدا نقش بسته است.
این شبزندگان، پیشانیهایشان را بر خاک میسایند؛ همان خاکی که از آن آفریده شدهاند و به آن باز خواهند گشت.[4] در سجدههای شبانه[5]، خود را «هیچ» میبینند تا در دریای «همه چیز» خداوند غرق شوند. قرآن از آنها چنین یاد میکند:
وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِيَامًا؛[6]
کسانی که شبها را برای پروردگارشان به سجده و قیام میگذرانند.
سجده، زبانِ بیزبانی است که بنده در آن میگوید: «خداوندا! من جز تو کسی را ندارم.»
شب، آزمونی است برای عاشقان راستین. وقتی هیچ چشمی تو را نمیبیند و هیچ تحسینی در کار نیست، آیا باز هم برمیخیزی؟ آیا باز هم اشک میریزی؟ اینجاست که عبادت، از روی ریا و نمایش بیرون میآید و به اوجِ خلوص میرسد. مانند شبنمی که در تاریکیِ شب، روی گلبرگِ گلی مینشیند و تنها آسمان از رازِ وجودش باخبر است.
شب، آیینهٔ تمامنمایِ خلوص است. وقتی جهان در خوابِ سنگینِ غفلت فرو رفته و هیچ چشمی بیدار نیست، عبادت از قیدِ «نگاهِ دیگران» رها میشود. اینجاست که بنده، نه برای نمایش، که برای نیازِ درونی اش می ایستد. نه برای تحسینِ آدمیان، که برای اشتیاقِ دیدارِ معبود. در تاریکیِ شب، حتی سایهٔ خودت هم تو را نمیبیند؛ پس هر رکوع و سجود، عصارهای میشود از یک گفتگویِ بی پیرایه با خدایِ بی نیاز.
وقتی چشمهای بسیاری تو را میبینند، گاهی ناخودآگاه حرکاتت را برای آنها تنظیم میکنی. اما در شب، تاریکی همچون پردهای ستبر، تو را از هر نگاهِ مزاحمی میپوشاند. تنها نورِ موجود، نورِ دلِ خودت است که با اشتیاقِ عبادت میدرخشد.
در چنین لحظاتی، بنده به اوجِ آزادی میرسد. آزادی از قیدِ نگاهها، آزادی از توقعِ پاداشهای دنیوی، آزادی از ترسِ قضاوت. او در خلوتِ شب، با خدا چنان سخن میگوید که گویی هیچ واسطهای بینشان نیست. این، همان عبادتِ خالصانه است؛ عبادتی که پیامبران و اولیا در سایهٔ آن به مقامِ «قرب» رسیدند.[7]
این بندگان، میدانند شب، دریچهای به سوی ملکوت است. در سکوتِ شب، میتوان صدای پای فرشتگان را شنید که دعاهای زمینیان را به آسمان میبرند. آنها در قنوت های طولانی، دستهایشان را به آسمان بلند میکنند و میدانند خداوند، از رگِ گردن به آنها نزدیکتر است. گویی شب، پلی است بین خاک و افلاک؛ پلی که تنها با قدمهای عشق میتوان از آن گذشت.
پس بیایید گاهی از گرمای رختخواب جدا شویم و مهمانِ سحرگاهان شویم. شاید در سکوتِ شب، بتوانیم نجوای دلِ خود را با خدا در میان بگذاریم. شاید بتوانیم در تاریکی، نوری را ببینیم که روزها از چشمانِ ما پنهان بود. به یاد داشته باشیم: شب، نه پایانِ روز، که آغازِ دیداری ناگفته با خداست. دیداری که تنها بندگانِ بیدار، طعمِ شیرینش را میچشند…
[1] فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ. قرآن کریم، سوره أنعام، آیه 96
[2] قرآن کریم، سوره یونس، آیه 67
[3] وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِبَاسًا وَ النَّوْمَ سُبَاتًا وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا. قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 47
[4] مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى. قرآن کریم، سوره طه، آیه 55
[5] سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ. قرآن کریم، سوره فتح، آیه 29
[6] قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 64
[7] وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَىٰ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا. قرآن کریم، سوره اسراء، آیه 79