خروج از اعتدال، افراط و تفریط، زیاده روی و کم روی و به طور کل عدم حرکت در مسیر میانه، آفت انسان مؤمن است. آفتی که بهترین فضایل را نابود می سازد.
در جهانِ بندگی، گاهی زیباترین فضیلت ها به آفت تبدیل می شوند. آفتی که هم فضیلت را از فضل خارج می سازد و هم آسیب زننده است. آنگاه که فضایل که از مدارِ اعتدال خارج شوند. خداوند از بندگانِ خاصش میخواهد حتی در اوجِ بخشش، میانه روی را فراموش نکنند:
وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا[1]
و كسانى كه هر گاه انفاق كنند، نه اسراف و زياده روى مىنمايند و نه سختگيرى؛ بلكه در ميان اين دو، حدّ اعتدالى دارند.
گویی خداوند در این آیه انفاق را صفتی قطعی برای بندگانش در نظر گرفته است چرا که آن را به عنوان صفات ایشان ذکر نمی کند و پا را فراتر نهاده و شیوه ایشان در این صفت نیک را بیان می دارد. این بندگان، انفاق را چون نفس کشیدن میدانند؛ عملی که هرگز از آن دست نمیکشند. اما اندازه را نگه می دارند.
میانه روی در انفاق، یعنی بخششِ همیشگیِ قطره های هرچند کوچک، نه سیلاب های ناگهانی به طور مداوم. خداوند نمی پسندد که دستت را به گردنت زنجیر کنی و هیچ نبخشی[2]، حتی آن گاه که نیاز دیگران را با چشم خود می بینی، از کمک دریغ کنی. از سوی دیگر هرگز خواسته نشده است که هر آنچه در دست داری روانه زندگی دیگران کنی تا این حد که این انفاق تو را نیازمندِ انفاق دیگران کند و خود را نیازمند سازی. قرآن فرمان میدهد: «از روزیِ حلال و پاکیزهٔ ما بخورید.»[3] انفاق، نباید تو را از بهرهگیری از مواهبِ الهی محروم کند. این موهبتها، امانت هایی اند که هم باید ببخشی، هم از آنها لذت ببری.
امام صادق این ویژگی بندگان خداوند را برای ایشان تلاوت کرد و سپس مشتی ریگ از زمین برداشت و در میان دستان خود فشرد. ریگ ها کاملا در دستان امام باقی ماند و امام فرمود این همان سختگیری در انفاق است که خداوند در قرآن فرمود. سپس مشت دیگری برداشت و انگشتانش را باز نمود تا آنجا که همه روی زمین ریخت و فرمود این همان اسراف در انفاق است. سپس مشت دیگری برداشت و دست خود را کمی باز گذاشت تا آنجا که مقداری از آن روی زمین و مقداری در دستانش باقی ماند. امام فرمود میانه روی در انفاق اینگونه است. آری انفاق صحیح اینگونه است که زندگی خود انسان را مختل نسازد و زندگی دیگران را نیز نجات دهد.[4]
ابولبابه از اصحاب پیامبر که خواسته بود در ازای کوتاهی و گناه خود همه اموالش را انفاق کند، با ممانعت خداوند مواجه شد و آیه قرآن نازل گشت که به پیامبر اینچنین دستور داد: خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرهُم وتُزَکّیهِم بِها[5]؛ [ای پیامبر! بخشی] از اموال آنها را به عنوان صدقه بگیر، تا بوسيلۀ آن، آنها را پاك سازى و پرورش دهى.[6]
اما این تعادل، تنها در انفاق نیست. بندگانِ خدا در همهٔ میدانهای زندگی، قَصَد را پیشه میکنند. در خوراک، به اندازهٔ نیاز میخورند؛ نه چندان که تن را بیمار کند، نه اندک که جان را فرسوده.[7] در سخن، نه انبانِ واژه ها را خالی میکنند،[8] نه دهان را قفل میزنند. در مواجهه با دیگران، فرزندان و خانواده و جامعه، نه آنچنان سختگیر و با غضب رفتار می کنند که با مخالفت دیگران مواجه شوند و نه آنچنان با خنده و روی باز و آسان رفتار می کنند که مورد سوء استفاده قرار گیرند.[9] اینان نه آنقدر با دهان گشاده مدام می خندند و قهقه می زنند که آبرویی ندارند[10] و نه آنچنان خشک اند که دیگران میلی برای همراهی ایشان نداشته باشند. در عبادت، نه چنان در راز و نیاز غرق میشوند که دنیا را فراموش کنند، نه چندان به دنیا میچسبند که آخرت را از دست دهند.
اعتراض همسر یکی از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز نتیجه همین افراط در عبادت بود. به پیامبر عرضه داشت که همسر من مدام در حال عبادت است و به خانه و خانواده نمی رسد. پیامبر با عجله و عصبانیت به سراغ صحابی رفت و او را در حال عبادت دید. صحابی نماز را قطع نمود و پیامبر فرمود خداوند مرا با دین آسان فرستاده است و من پیامبر عبادت میکنم و به اهل و خانواده خود نیز رسیدگی می کنم.[11]
و اینگونه است که میانه روی، نه ناتوانی، که اوجِ خردمندی است. بندگانِ خدا نیز در زندگی، فاصله ها را با ترازویِ الهی میسنجند: نه اسراف، نه تقتیر؛ نه افراط، نه تفریط. این است رازِ رسیدن به مقامِ «قوام»؛ تعادلی که جهان را به توازن میکشد…
[1] قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 67
[2] وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا. قرآن کریم، سوره اسراء، آیه29
[3] وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا. قرآن کریم، سوره مائده، آیه88
[4] الکافی، ج4، ص54
[5] قرآن کریم، سوره توبه، آیه103
[6] جامع البیان طبری، ج11، ص659
[7] سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ يَقُولُ لَوْ أَنَّ النَّاسَ قَصَدُوا فِي الطَّعَامِ لَاسْتَقَامَتْ أَبْدَانُهُمْ. المحاسن، ح2، ص439
[8] الصادق: احْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ كُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبِيحِ الْقَوْلِ. أمالی صدوق، ص400
[9] العلی: وَ اخْلِطِ الشِّدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اللِّين. نهج البلاغه، نامه45
[10] الرسول: إِيَّاكَ وَ كَثْرَةَ الضَّحِكِ فَإِنَّهُ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْوَجْه. مکارم الأخلاق، ص473
[11] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةُ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ عُثْمَانَ يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص مُغْضَباً يَحْمِلُ نَعْلَيْهِ حَتَّى جَاءَ إِلَى عُثْمَانَ فَوَجَدَهُ يُصَلِّي فَانْصَرَفَ عُثْمَانُ حِينَ رَأَى رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ يَا عُثْمَانُ لَمْ يُرْسِلْنِي اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِيَّةِ وَ لَكِنْ بَعَثَنِي بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ أَصُومُ وَ أُصَلِّي وَ أَلْمِسُ أَهْلِي فَمَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِي فَلْيَسْتَنَّ بِسُنَّتِي وَ مِنْ سُنَّتِيَ النِّكَاحُ. الکافی، ج5، ص494